به گزارش مشرق، محسن پرویز، نویسنده و رئیس انجمن قلم در یادداشتی در روزنامه فرهیختگان نوشت:
چند روز بعد از جلساتی که پشت سر هم داشتم، احساس کردم سرما خوردهام. عطسه فراوان و آبریزش شدید از بینی اولین علائمی بود که بروز کرد. بعد، تک و توک سرفه اضافه شد. تقریبا ۵ روز گذشته بود که اندکی ضعف و بیحالی اضافه شد. همزمان ضعیف شدن حسهای بویایی و چشایی هم اتفاق افتاد و تا ازبین رفتن کامل آنها پیش رفت. تقریبا از روز هفتم به بعد ضعف و بیحالی شدیدتر شد و بیاشتهایی هم اضافه شد.
بیاشتهایی روز دهم به جایی رسیده بود که حتی یک خرما را به سختی میخوردم و ضعف و بیحالی جوری شد که نماز را به سختی ایستاده میخواندم و بلافاصله بعد از نماز مجبور بودم دراز بکشم. بعد به بیمارستان رفتم که سی تی ریه نشان داد یک سوم ریهها گرفتار است. بعد از دیدن تصویر ریهها دوستان پزشکی که در بیمارستان بودند، گفتند که باید حتما بستری شوم و تشخیص کلینیکی کووید۱۹ قطعی است و در بیمارستان بستری شدم.
بیماری کووید۱۹ بیماری بسیار متفاوتی است. شاید کمتر بیماری داشته باشیم که تا این حد طیف بروز آن در مبتلایان متفاوت باشد. بیماری در ۸۰درصد موارد خفیف و مثل یک سرماخوردگی است و با دردسر کمی هم میگذرد و درمان میشود. در بین مواردی که گرفتاری ریوی ایجاد میشود (افراد مبتلا به پنومونی یا همان ذاتالریه میشوند)، تعدادی کارشان بالا میگیرد و در آی سی یو بستری میشوند. در آمار بینالمللی این دسته از بیماران، ۵درصد از کل مبتلایان به ویروس کرونا را تشکیل میدهند. نیمی از این افراد از دنیا میروند یعنی نزدیک به دو و نیم درصد از مبتلایان. همین دو و نیم درصد آدمها را میترساند. در واقع فکر مرگ است که افراد را میترساند.
واقعیت آن است که گرچه علائم اولیه بیماری من اصلا نشان دهنده ابتلا به کرونا نبود (با عطسه و آبریزش شروع شد و تب نداشتم؛ که اینها به ضرر کرونا و به نفع سرماخوردگی است)، با پیشرفت بیماری و ایجاد ضعف و از بین رفتن حسهای بویایی و چشایی و تب، قبل از تهیه عکس ریه هم تقریبا برای خودم محرز شده بود که کرونا بدنم را تسخیر کرده است. سخت بود ولی نترسیدم. حالم بسیار بد بود و دوستان پزشک احتمال مرگ را بالا میدانستند و خودم هم متوجه وخامت اوضاع بودم ولی ترس نداشتم.
میدانستم یک امتحان دیگر است؛ امتحانی سخت و دردناک! در حدود ده روزی که در آی سی یو بستری بودم و پنج روز بعد از آن که در پست آی سی یو بودم، استرس نداشتم. به نظرم اگر آدم بتواند خودش را به خدا بسپارد، خیلی از فشارهای روحی کم میشود. جالب است این را هم برای مخاطبان روزنامه شما بگویم، سالها پیش (فکر میکنم سال۱۳۸۱) داستانی نوشتهام به نام: "یک سرماخوردگی ساده!" آنجا فردی که فکر میکند مبتلا به یک سرماخوردگی ساده است، از دنیا میرود! این داستان در کتاب "قاب عکسهای روی دیوار" چاپ شده است. البته در آنجا کرونا را پیشبینی نکرده بودم! ولی نام آن داستان با کرونای این روزها خیلی همخوانی دارد. آدمها با یک سرماخوردگی به ظاهر ساده از بین میروند! به نظرم باید الان "یک سرماخوردگی ساده(۲)" را بنویسم.
یک نکته دیگر که باید به آن اشاره کنم، این است که در ۱۵ روزی که در بیمارستان بودم، از نزدیک شاهد زحمت زیادی بودم که نیروهای درمانی میکشیدند. کلا کار پزشکی و پرستاری و حرفههای مرتبط با طب بسیار سخت و پراسترس و با مسئولیت بالا هستند. پزشکان و پرستاران واقعا زندگی خصوصی راحتی ندارند؛ گاهی اصلا چیزی به اسم زندگی خصوصی بدون استرس برای آنها معنا پیدا نمیکند.
پزشکان حتی در ساعاتی که بر بالین بیمار نیستند، ذهن و فکرشان درگیر درمان بیماران است و معمولا باید پاسخگوی تلفنی کادر درمان و همراهان بیمار باشند. در واقع وقتی کسی حرفههای وابسته به پزشکی را انتخاب میکند، فداکاری برای جامعه را انتخاب کرده است. در شرایط بحرانی و سختی مثل ایام کرونایی حاضر، این امر چند برابر میشود. من از نزدیک شاهد تلاش شبانه روزی پزشکانی بودم که هر لحظه در معرض ورود ویروس کرونا به بدنشان بودند و در کنار ویزیت بیماران و درمان آنها، مطالعه میکردند و علم خود را به روز نگه میداشتند.
و همچنین، پرستارانی که در لباسهای مخصوص شیفتشان را میگذراندند. کافی است یک بار با ماسک و لباس مخصوص چند ساعتی فقط در یک گوشه بنشینید، تا بفهمید کادر درمانی چقدر فداکاری میکنند.
اما در پایان میخواهم به دو نکته اشاره کنم که در گزارشات و تبلیغاتی که این روزها انجام میشود، مغفول میماند:
اول آن که لازم است همه ما به خدا توکل کنیم و مخصوصا در سختیها و امتحاناتی نظیر بیماریهای مخاطرهآمیز به خداوند پناه ببریم و با توکل به خداوند، دستورات بهداشتی و درمانی را انجام دهیم. یاد خداوند آرامش بخش دلهاست.
دوم آن که در گسستن زنجیره انتقال بیماری کووید۱۹، نقش بیماران و افراد مشکوک به بیماری، اساسیتر از سایر افرد جامعه است. اگر همه افراد مشکوک خودشان را قرنطینه کنند و در صورت خروج از منزل، حتما ماسک بزنند و از دستکش استفاده کنند، بخش زیادی از تدابیر پیشگیری انجام شده است.
اما افزون بر این امور، هر کس احساس کرد علائم بیماری در او بروز پیدا کرده است، حتما باید به مراکز درمانی مراجعه کند. ما معمولا در اولین مواجهه با بیماری تلاش میکنیم تا همه چیز را انکار کنیم و علائم بیماری را به شکل مطلوب خودمان تفسیر کنیم. باید بدانیم که با انکار مشکلی حل نمیشود. اگر کسی دچار تنگی نفس شد یا علائم سرماخوردگی در او طولانی شد، حتما باید به مراکز درمانی مراجعه کند.
و بالاخره پرهیز از حضور غیرضروری در مراکز تجمع مردم و خارج نشدن از منزل، در کنترل بیماری بسیار موثر است. مخصوصا افراد سالمند و دارای بیماریهای زمینهای (قلبی - عروقی، دیابت و نظایر آن) لازم است نه تنها از منزل خارج نشوند، در مواجهه با اعضایی از خانواده که ناچار به کار خارج از منزل هستند نیز جانب احتیاط را نگه دارند. نباید ترسید ولی نباید به صورت احمقانه اصول بهداشتی را زیر پا گذاشت. مطمئنا با توکل به خداوند متعال و همدلی و عمل به دستورات بهداشتی می توان کرونا را شکست داد.